loading...
فروشگاه اینترنتی ایران مارکت | لذت خرید آسان
آریا بازدید : 427 سه شنبه 10 اسفند 1389 نظرات (2)

هر بار کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شدم
اونقدر که ترس از گرفتن دست کسی دارم
ترس از گم شدن ندارم.....

 

* * * * * * * * * * * *


آموخته ام كسی كه یادم نكرد من یادش كنم
شاید او تنها تر از من باشد

 

* * * * * * * * * * * *


از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد .

 

* * * * * * * * * * * *


لازمه ی خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست، بلکه حذف کردن افکار کهنه است، افکاری که به هیچ دردی نمی خورند

 

* * * * * * * * * * * *


هرگز در مسیر پیموده شده گام برندارید، زیرا این راه تنها به همان جائی می رسد که دیگران رسیده اند

 

* * * * * * * * * * * *


برایت سنگ تمام گذاشتم، افسوس که نمی دانستم با همان سنگ ها نابودم می کنی !

 

* * * * * * * * * * * *


دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه … غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکدیگــر  نگــــاه کنیم...

 

* * * * * * * * * * * *

 

ایکاش قانون همه دوستی ها این بود: یا رفاقت تعطیل یا جدایی هرگز.

 

* * * * * * * * * * * *

 

لالالالا نخواب سرما تو راهه ، همیشه عمر خوشبختی کوتاه ، لالالالا نخواب تلخ جدایی ، کمر خم میشه زیر بی وفایی.

 

* * * * * * * * * * * *

 

ترک ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش / این رفیقان نارفیقند ، گفتمت هوشیار باش

 

آریا بازدید : 462 سه شنبه 10 اسفند 1389 نظرات (0)

داستان عاشقانه جدید


اون (دختر) رو تو یک مهمونی ملاقات کرد. خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند در حالیکه او (پسر) کاملا طبیعی بود و هیچکس بهش توجه نمی کرد.
آخر مهمانی، دختره رو به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش رو قبول کرد. توی یک کافی شاپ نشستند، پسر عصبی تر از اون بود که چیزی بگه، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر می کرد، “خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…”
یکدفعه پسر پیش خدمت رو صدا کرد، “میشه لطفا یک کم نمک برام بیاری؟ می خوام بریزم تو قهوه ام.” همه بهش خیره شدند، خیلی عجیبه! چهره اش قرمز شد اما اون نمک رو ریخت توی قهوه اش و اونو سرکشید. دختر با کنجکاوی پرسید، “چرا این کار رو می کنی؟” پسر پاسخ داد، وقتی پسر بچه کوچیکی بودم، نزدیک دریا زندگی می کردم، بازی تو دریا رو دوست داشتم، می تونستم مزه دریا رو بچشم مثل مزه قهوه نمکی. حالا هر وقت قهوه نمکی می خورم به یاد بچگی ام می افتم، زادگاهم، برای شهرمون خیلی دلم تنگ شده، برا والدینم که هنوز اونجا زندگی می کنند.” همینطور صحبت می کرد، اشک از گونه هاش سرازیر شد. دختر شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت. یک احساس واقعی از ته قلبش. مردی که می تونه دلتنگیش رو به زبون بیاره، اون باید مردی باشه که عاشق خونوادشه، هم و غمش خونوادشه و نسبت به خونوادش مسئولیت پذیره… بعد دختر شروع به صحبت کرد، در مورد زادگاه دورش، بچگیش و خونوادش.
مکالمه خوبی بود، شروع خوبی هم بود. اونها ادامه دادند به قرار گذاشتن. دختر متوجه شد در واقع اون مردیه که تمام انتظاراتش رو برآورده می کنه: خوش قلبه، خونگرمه و دقیق. اون اینقدر خوبه که مدام دلش براش تنگ میشه! ممنون از قهوه نمکی! بعد قصه مثل تمام داستانهای عشقی زیبا شد، پرنسس با پرنس ازدواج کرد و با هم در کمال خوشبختی زندگی می کردند….هر وقت می خواست قهوه براش درست کنه یک مقدار نمک هم داخلش می ریخت، چون می دونست که با اینکار حال می کنه.
بعد از چهل سال، مرد در گذشت، یک نامه برای زن گذاشت، عزیزترینم، لطفا منو ببخش، بزرگترین دروغ زندگی ام رو ببخش. این تنها دروغی بود که به تو گفتم— قهوه نمکی. یادت میاد اولین قرارمون رو؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم، در واقع یک کم شکر می خواستم، اما هول کردم و گفتم نمک. برام سخت بود حرفم رو عوض کنم بنابراین ادامه دادم. هرگز فکر نمی کردم این شروع ارتباطمون باشه! خیلی وقت ها تلاش کردم تا حقیقت رو بهت بگم، اما ترسیدم، چون بهت قول داده بودم که به هیچ وجه بهت دروغ نگم… حال من دارم می میرم و دیگه نمی ترسم که واقعیت رو بهت بگم، من قهوه نمکی رو دوست ندارم، چون خیلی بدمزه است… اما من در تمام زندگیم قهوه نمکی خوردم! چون تو رو شناختم، هرگز برای چیزی تاسف نمی خورم چون این کار رو برای تو کردم. تو رو داشتن بزرگترین خوشبختی زندگی منه. اگر یک بار دیگر بتونم زندگی کنم هنوز می خوام با تو آشنا بشم و تو رو برای کل زندگی ام داشته باشم حتی اگه مجبور باشم دوباره قهوه نمکی بخورم.
اشک هاش کل نامه رو خیس کرد. یه روز، یه نفر ازش پرسید، ” مزه قهوه نمکی چیست؟ اون جواب داد “شیرینه

آریا بازدید : 449 دوشنبه 09 اسفند 1389 نظرات (12)

اس ام اس برفی ، اس ام اس زمستونی ، اس ام اس در مورد برف و بارون

الا ای برف!
چه می ‏باری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش
رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهی‏ها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!

****************

امسال زمستون خیلی قشنگه چون با تو آغاز میشه با تو نیستم با کفشمم  !!!

 http://www.pixiran.rozblog.com

*************

هوا داره سرد میشه ، مواظب باش کسی از سردی هوا به گرمی قلبت پناه نبره

*****

تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت / میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف / سخت محتاج به گرمای توام  . . .

 http://www.pixiran.rozblog.com

************

تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت / میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف / سخت محتاج به گرمای توام  . . .

******

هواشناسی اعلام کرد از فردا موج جدیدی از تعطیلات وارد کشور خواهد شد !!!

 

************

هواشناسی اعلام کرد از فردا موج جدیدی از تعطیلات وارد کشور خواهد شد !!!دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشمات پایین میان

اما پاشونو که به زمین میزارن فدای مهربونیهات میشن . . .

 

*****************

امیدوارم روزای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه گرم باشه !

امیدورارم بختت مثل برف سفید بشه !

******

یه گاز از دماغت میدی !؟(از عاشقانه های خرگوش و آدم برفی !!!) !

آریا بازدید : 473 دوشنبه 09 اسفند 1389 نظرات (1)

http://dl.1.songbaz4.com/Pic/Ghahve%20Talkh/Ghahve-Talkh-Part17.jpg


 

قسمت چهل و نهم               برای دانلود کلیک کنید

قسمت پنجاه                       برای دانلود کلیک کنید

قسمت پنجاه و یکم               برای دانلود کلیک کنید

تعداد صفحات : 85

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 422
  • کل نظرات : 82
  • افراد آنلاین : 21
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 90
  • آی پی دیروز : 112
  • بازدید امروز : 229
  • باردید دیروز : 149
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 378
  • بازدید ماه : 378
  • بازدید سال : 30,706
  • بازدید کلی : 317,440
  • کدهای اختصاصی